اتاق دلتنگیهای وتنهاييم
دارم از تو دور ميشم داره تنها ميشه قلبم ميدونم نبودن تو جونمو ميگيره كم كم چيزي از تنم نمونده بعد دل شكستن تو يه اتاق ساكت و سرد من و فكر رفتن تو دوست دارم دوست دارم هنوز عشق مني ميدونم منو از ياد مي بري بهونه نفس كشيدنم تويي دوست دارم تو قلب من فقط تويي دارم از ياد تو ميرم بي تو هر لحظه مي ميرم ته زندگيم همين جاست بدونيا كه مي ميمرم ميگم عاشق تو هستم بي تو آروم نمي گيرم دارم از ياد تو ميرم ........................
نظرات شما عزیزان:
حالت چطوره ؟
امیدوارم خوب باشی
کامنتت رو خوندم که واسم گذاشتی
من دوس ندارم امید الکی به کسی بدم بهت گفتم ، یک کلام گفتم شاید اگر شد بهت خودم زنگ زدم ولی تو زودی گفتی پس باشه منتظر می مونم
تو با فکر کردن به من و اینکه روزی همه چیز درست خواهد شد از همه چیزت می افتی . از درس دانشگاه و سر کار رفتن و فکر کردن به یک فرد ایده آل برای خودت که ارزش مهربونی تو رو داشته باشه
و من اینو نمی خوام که الاف کسی بشی که نابود شده
وقتت رو بذاری واسه کسی که تباه شده و اگر باهاش باشی تو هم دچار این تباهی میسی
میدونم الان با خودت میگی فکر می کنی تباه نشدم ؟ یا میگی من از تو بدترم و منم چشیدم
اما به خدا تو مثل من نچشیدی
من اندازه اون کاسه صبرم درد کشیدم و شکستم و اینطوری شد که الان از همه چیز و همه کس بریدم
ولی تو باز هر قدرم غصه داشته باشی بازم به من امید داری و به این دلخوشی
در صورتی که من دلی ندارم که بخوام به چیزی خوش کنمش
فرق من و تو و دلامون الان دیگه در اینه
من اعتمادمو رو کشتن
کسانی کشتن که از جنس تو بودن ، آره دختر بودن
گله ای ندارم و قلبا نمی خوام بگم همه اینجورین چون پسرا شاید نامردتر باشن اما هر دختری تو زندگی من اومد آخرش اون بود که نامردی کرد و زیر حرفاش زد
حالا چه حرف کوچیک و قول و قرار کوچیک و چه بزرگ
یادته خودتم زدی زیر حرفت به خاطر جریان دیدن و با هم بودن
خیلی خیلی اون جریان کوچیک بود و گله ای ازت ندارم و می دونم ناخواسته بود و اینجور نمی خواستی
اما بالاخره خواسته یا نا خواسته این اتفاق افتاد
اینا رو قبلا هم بهت گفتم اما همش طوری حرف زدی که انگار من سنگ دل هستم یا مثل خیلیا نامردم و یا دوس دارم کسی التماس و خواهش کنه ازم برای اینکه بخوام کنارش باشم
اما به فاطمه زهره به ابولفضل من اینطوری نیستم و اگه کسی التماس منو بکنه من بیشتر از اون خرد میشم و من بیشتر له میشم
واسه این بود وقتی ازم با لحن خواهش کردن و حرفای احساسی میخواستی که فلان نگم یا فلان کارو نکنم و نرم بیشتر میریختم بهم
خانومی تلخ یا شیرین من نابود شدم تو این راه
به خودت فکر کن
اراده کنی بهترین پسرها واست پرپر می زنن من کی باشم که بخوای واسه خاطر من دنیا رو به کام خودت تلخ کنی!!!
من اگه ارزش داشتم هرکی از راه می رسید من و دلم و احساس و غزرورمو له نمی کرد ، نابود نمی کرد
فدای سر همشون
ایشاا.... شاد باشن و موفق ولی ...
بگذریم
خدانگهدارت باشه
این متن و یه ناشناس برام فرستاده: به امام زمان دختری هستم از خوزستان که پزشکان از معالجه ام ناامید شدند شب در خواب حضرت زینب(س) را دیدم در گلویم آب ریخت شفا پیدا کردم ازم خواست اینو به 20 نفر بگم. این پیام به دست کارمندی افتاد اعتقاد نداشت کارشو از دست داد، مرد دیگری اعتقاد پیدا کرد 20 میلیون بدست آورد، به دست کسه دیگری رسید عمل نکرد پسرشو از دست داد اگر به بی بی زینب اعتقاد داری این پیامو برای 20 نفر بفرست 20 روز دیگه منتظر معجزه اش باش
مرسی اومدی پیشم
خوشحال شدم
ولی نمی دونم خوب کاری کردم اولین نفر بودم یا بد کاری کردم.
در هر صورت ببخشید
خوشحال میشم دوستای خوبی برای هم باشیم
یه جورایی مثل همدیگه ایم گلم
بازم بیا پیشم
بای
زندگیم اما یه بازی
پیش اسم من نوشتن ، حقته باید ببازی !
منم باختم ........ پاسخ: كسي حق نداره بگه تو ببازي گلم تو برنده واقعي هستي مث تو تا به حال نديدم همين
بیزارم و دلشکسته از هر چه که هست !
من هست به نیست دادم و افسوس که نیست
در حسرت هست پشت من پاک شکست
به هر جا که سر زدم دری بسته شد
نه دگر در زنم به سری ، نه دگر سر زنم به دری
که روح در به درم ، از سر و در زدن خسته شد
امیدوارم حالت خوب باشه
امیدوارم همیشه شاد باشی و خنده به لبات بشینه
این حسی که ازش حرف میزنی به خدا عشق نیست عادته و یا شاید تنهایی خودت رو میخوای با منی پر کنی که فکر می کنی مثل تو هستم
من نمی خوام همه فکرت بشه من و به من وابسته بشی و آخرش که جدا شدیم بیشتر از این بشکنیم
هر کی ندونه تو میدونی چیا سرم اومد یا بهتره بگم آوردن
من از بین رفتم
من مردم
به خدا من مردم و فقط جسم هستم
یه دقیقه می خندم و ساعتها غرق در بدبختی هام هستم
بهت گفتم برو چون دوس ندارم تو هم بشکنی چون شکستن رو بارها تجربه کردم چون باختن رو تو این دنیا بارها یاد گرفتم چون از دنیا و آدماس سنگ دلش خیری ندیدم
هیشکی نفهمید حرفامو به خدا تو هم نفهمیدی !
کی میدونه الان که دارم می نویسم با اشک دارم می نویسم
کی تونست بفهمه چرا از همه عالم بریدم
من به خاطر شخصیت و دل پاکته که گفتم برو چون دوس نداشتم عقده های زندگیم رو سر دل پاک تو خالی کنم
اما تو نفهمیدی
فقط گفتی من لایق تو نیستم در صورتی که اگه کسی این وسط لایق کسی نباشه (منم که لایق تو نیستم ، نه تو )
بارها به دست دخترا شکستم و بارها از دنیا و آدماش رنجیدم و کی فهمید با اینکه پسر 25 ساله هستم چقدر شبا تا صبح بغضم رو قورت دادم و با در و دیوار حرف زدمو اشک ریختم ! تو فهمیدی ؟
نه نفهمیدی که چه اشکا که نریختم
گفتی که بگم از دلم و لی عادت کردم به سکوت .
اسم سنگ دل رو من نذار به خدا بی انصافیه ، اسم نامرد رو من نذار حقم نیست و خودت می دونی بدی نکردم فقط اینکه تنها حرفم این بود برو و به پای من نسوز چون من به جنون رسیدم
قول ندادم که زیرش بزنم ، بهت نامردی یا نارویی نزدم خودت میدونی خدای تو هم شاهده
خسته ام به خدا خسته ام به معنای واقعی منو با حرفات بیش از این آتیش نزن برو و سعی کن خوش باشی و آرامش بدست بیار ، من که نتونستم بفهمم دل و احساس و غرور و آرامشم کجا رفت
جدا کجا رفت ؟
اگه بخوام بگم حالا حالا ها باید بگم اما طبق عادت سکوت رو ترجیح میدم که باعث شکستن دل کسی نشم
بدی دیدی حلالم کن و بدون قصدم اذیت کردن و شکستن نبوده ولی این تهمت ها رو بهم زدی
فدای سرت گلم عیبی نداره
خدانگهدارت باشه مهربونم
Power By:
LoxBlog.Com |